طاهاطاها، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره
تانیاتانیا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

طاها و تانیا

برگشت از غیبت طولانی

1393/6/25 2:01
نویسنده : سهیلا
162 بازدید
اشتراک گذاری

آخرین مطلبم تو وبلاگ به اوایل امسال برمیگرده.مطلبی که خبر از اومدن نی نی دوم رو میداد.باورتون نمیشه اینقدر در طی این چند ماه درگیر آزمایش و سونو بودم که وقت نکردم بیام و از نی نی بگم.به طور خلاصه 8اسفند 92 فهمیدم باردارم.از اون موقع به خاطر حساسیتهای من انواع آزمایش ها و سونو های سلامت جنین رو دادم.مهمترین این آزمایشها آزمایش غربالگری و سونوی nt در هفته 12بارداری حدودا 27فروردین و آزمایش غربالگری کواد مارکر در هفته 15بارداری حدودا 25اردیبهشت بود.سونوی آنومالی هم در هفته 16 و 18 انجام شد.بهترین و زیباترین سونو در هفته 13انجام شد که فهمیدم نی نی یه دختر خوشگل و ملوسه.دوست داشتم یه دختر داشته باشم.پسر رحمته ولی دختر نعمته.خدا جونم شکرت .حس میکنم دخترم میتونه همدم تنهاییم باشه و جای خواهر گلم رو برام پر کنه.سالومه عزیزم خواهر خوبم خیلی دلم برات تنگ شده.تو این وضعیت بیشتر نبودت رو حس میکنم.کاش کنارم بودی  ....

تو هفته 28بارداری خیلی استرس داشتم.چون طاها تو هفته 28 دنیا اومد یه حس بدی داشتم که شاید دخترم هم تو این هفته دنیا بیاد.به خاطر استرس زیاد به پیشنهاد پزشکم  آمپول بتا رو در هفته 29 تزریق کردم.آمپول بتا باعث میشه اگه بچه زود دنیا بیاد کمتر مشکل تنفسی داشته باشه و ریه های بچه تو شکم مادر کامل میشه.بعد از تزریق آمپول قندم بالا رفت.از اثرات این آمپول بالا بردن قند خونه.به خاطر حمید یک هفته در بخش غدد بیمارستان طالقانی بستری شدم و با انسولین قندم کنترل شد.برای اطمینان بیشتر تا آخر بارداری باید از انسولین استفاده کنم تا قندم بالا نره.

الان هفته 32بارداری رو تموم کردم و فردا هفته 33شروع میشه.ترس از زایمان زود رس  در من کمتر شده .دعا میکنم دخترم سرموقع به دنیا بیا .

برای انتخاب اسم دخترم اطرافیان  پیشنهاد اتی دادند.مامان عزیزم تمنا .مادر شوهرم  و من فاطیما.خواهر شوهرم اسما و در نهایت همسرم تانیا

تانیا به معنی دختر بی همتا و بی مانند

دوست دارم دخترم بی همتا باشه واسه همین تصمیم گرفتیم اسم دخترم رو تانیا بذاریم که به طاها هم بیاد....

 

طاها هم خدا رو شکر رو به پیشرفته.از اول تیر امسال مهدکودک میره به خاطر ارتباط با بچه ها  به پیشنها د پزشک معالجش.گفتارش در حد گفتن مامان،بابا،چیه،بده،

و .راه راه رفتنش چند قدم وسط اتاق مستقل راه میره. بازم خدا رو ش ر...کلاسم فعلا فقط یک جلسه با پدرش کاردرمانی میره.من همچنان امیدوارم و منتظر شفای طاها....    

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)